عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

عشرتکده یقضان

خوابگردها و دستنوشته های پراکنده رضا مشتاق

مضیح

 

مترسک ها همیشه همینجور بودن، ...یه چوب خشک بی خاصیت که حتی کلاغا بعد از یه مدت پی به بی مصرف بودن اون میبرن و سرو کولشو به گوه و فضله میکشن...، مگه لولو سر خرمن باس شاخو دم داشته باشه...؟!

 

یه چیزو خبر داری نَس ناس...

این مزرعه کسو کار نداره ، شده مثه جـ...نده خونه های حَلب، صاحابش جدی جدی مرده...، سقط شده...، رفته به لعنت یزید .

بیشین تماشا کن...، خروس خون نرسیده مترسکو رو آتیش کباب میکنن.

 

سه بیت زندگی

 

روزپایان اگرچه وقت شادی نیست

لااقل یــک کمی شاعـرانه باید بود

 

تـا انتهـا مــی شود و بـاید رفـت

تا ته پیک می شود و باید خورد

 

مــثل آدمــک های چــوبیِ قــصه

عاقبت توی چرخه فریب باید مرد